عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



این وبلاگ رو ساختم و تا روزی که برگردی حرفامو اینجا مینویسم... شاید برای تو رویا باشد اما من امیدددارم...

قبل مردنم میاد؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ... و آدرس tanha78.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 107
بازدید ماه : 386
بازدید کل : 84756
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


آمار مطالب

:: کل مطالب : 25
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 107
:: بازدید ماه : 386
:: بازدید سال : 1061
:: بازدید کلی : 84756

RSS

Powered By
loxblog.Com

انتظار

تولد
جمعه 22 ارديبهشت 1402 ساعت 3:59 | بازدید : 261 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

سلام...دیشب خوابتو دیدم...الان که بیدار شدم دیدم ۲۲ اردیبهشته...روزیه که تو به دنیا اومدی..نمیدونم اینده برای من و تو چی داره اما بهت قول میدم یه روز این متن ها رو میخونی و میفهمی چه روزایی رو بدون تو گذروندم...حتی عقلا هم پایان کار رو نمیدونن..احساسم بهم میگه یه روز تو زندگی من یه نقش جدیدی رو ایفا میکنی..خوب یا بد...و سالهای عمرم میگذرن..و یک ماه دیگه سالگرد ده سالگی  آشنایی ماست..شاید مرداد یا اخر تیر یا شهریور بتونم وارد بشم و ببینمت..کاش میشد تولدتو بهت تبریک بگم...مراقب خودت باش..تولدت هم مبارک


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ذات انسان
شنبه 22 مرداد 1401 ساعت 1:6 | بازدید : 332 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

تو بیشتر از من میدونی.

میدونی چقدر دوستت داشتمو چقدر در حق من ظلم کردی.

گناهتو زیر کلمات و استدلال ها نمیتونی مخفی کنی.

من تورو نمیبخشم.

تو باعث شدی بفهمم حتی بهترین ادما یروزی میتونن شیطان ترین ادما بشن.

دنیای من و تو کوچیکه

بهت قول میدم روزی میرسه که چشمات فقط قادر به دیدن من باشه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اردیبهشت ماه
شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت 23:53 | بازدید : 361 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

تولدت نزدیکه...برات ارزوی خوشبختی میکنم...تو توانایی درک منو نداری شاید دلیلش دو حس متفاوته...میدونم این سختی ها میگذره و فقط من محکم و قوی میشم..کاش میشد بهت فهموند چی تو دلمه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اخرین مطلب سال
دو شنبه 9 اسفند 1400 ساعت 20:0 | بازدید : 376 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

سلام خوبی؟دلم بدجور برات تنگ شده..این چند شبه خیلی میای تو خوابم..راستش من تو زندگیم از هرچی ترسیدم بدون استثنا سرم اومد...خیلی سخته از دست دادن و نگاه کردن و همیشه مقصر بودن!میدونم که حال تو خیلی خوبه تو هرچیو بخای راحت به دست میاری..اما من واسه چیزایی که دوستشون دارم تلاشم کنم فایده نداره.

شاید جنسیت خیلی اینجا تاثیر گذاره و شرایط یک شخص.

یه روزی میاد همه چیز مشخص میشه واقعیت مشخص میشه ادما ثابت میشن افکار تغییر میکنه هیچ چیز نمیتونه همیشگی باشه.

چند روز قبل تصادف کردم و مهره کمرم ترک برداشت.تو بیمارستان ک بودم مدام به این فکر میکردم اگه من بمیرم کسی هست بیادم باشه گه گاهی؟


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خواب
سه شنبه 16 آذر 1400 ساعت 6:24 | بازدید : 424 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

سلام،یه چند شنبه مدام خوابتو میبینم،هی میای تو خوابم کاش تو واقعیت هم همینطور بود...جرعت ندارم ازت بپرسم خوبی...مبترسم جواب بدی بشنوم..این حق من نبود ولی...خیلی حرفارو ادم باور میکنه ر حالی که ممکنه واقعی نباشن و همه اینا تاثیر و توانایی اون شخص رو میرسونه که تا چه حد حرفاش رو بتونه واقعی نشون بده..ادم نباید برای رسیدن به خاسته هاش هرکاری بکنه این درست نیست..این روزای تاریک به من یاد داد قابل اعتماد بودن ادما هیچ ارزشی نداره.....همیشه با من بد بودی از اول تا الان تا اینده...ولی من فکر میکنم حق من این نبود..اره من قدرتی ندارم که از طریقش بزور تورو به دست بیارم نه پولدارم نه جذابیتی دارم که تورو ترغیب کنه..ولی تو هردوتای اینارو داری و هرکی رو که بخای  بدون ذره ای دردسر میتونی به دست بیاری...ولی تو اگه هیچ جذابیتی نداشتی اگه غرق تو هزاران مشکل بودی..باز من تنهات نمیزاشتم...این حق من نبود


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سکوت
شنبه 8 آبان 1400 ساعت 6:44 | بازدید : 477 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

یه حس میتونه انقدر قوی باشه که ده سال نتونی کسیو جاش تصور کنی...تو دلت ازش یه ادم قوی بسازی...با فکرش زندگی کنی...گاهی وقتا بسوزی و سکوت کنی تا ارامشش خراب نشه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زیبایی مرگبار
چهار شنبه 17 شهريور 1400 ساعت 17:0 | بازدید : 484 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

نمیدونم این دنیا بر اساس چه قاعده و قانونیه..ما همه مسئول کارای خودمونیم ..۸ سال از عمرم رو گذاشتم...جوونی هر ادم بهترین دوران زندگیشه که من بدترین دوران  زندگیم بود...عمر و جوونیم رفت..پای احساسی که تو قلبم نگهش داشتم..قلبی که با آنژیو داره بزور میزنه...خیلی سخته ادم بی توجهی ببینه از کسی که جونشو براش میده...۸ سال یواشکی نگاهت کردم ولی یه نگاه بهم نکردی..۸ سال برات گریه کردم و به کسی ابراز احساس نکردم...این اعدالته تو تنهایی خودم برم بیمارستان و حتی حالمم نپرسی که زندم...؟؟نه عشق من این اعدالت نیست این حق من نبود...تو این هشت سال خیلی آسیب دیدم اما همیشه خوشی و ارامشت رو میخاستم‌..هنوز آرزو من اینکه گوشیم زنگ بخوره بیینم تویی..میدونم محاله میدونم هیچکس تو این دنیا نیست که منو دوست داشته باشه..ولی به امید و شاید و اما زندم....همیشه منتظر 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
رویای شیرین
پنج شنبه 11 شهريور 1400 ساعت 22:32 | بازدید : 457 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

تو این چند سال از روزی نوشتم که دوباره باهات حرف بزنم..اون روز امروز بود...یکی از بزرگترین آرزو های محال من...که هیچوقت فکر نمیکردم اتفاق بیافته..اما زندگی به من یاد داد همه چیز تغییر میکنه...حالم رو نمیتونم بنویسم گثل یه زندانی که هوای بیرون رو استشمام کرده..خیلی حس غریبیه


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
امشب
یک شنبه 10 مرداد 1400 ساعت 20:8 | بازدید : 612 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

امشب بدجور دلتنگت شدم...نمیدونم کی بشه برگردم و باز یواشکی ببینمت...میدونم که فهمیدی هیچکس اندازه  من بفکرت نیست..خیلی سال گذشت و من تسلیم نشدم..تو هنوز تنها کسی هستی که عشقت تو قلبمه...نمیتونم به کسی فکر کنم ..جز تو...گاهی شده انقد اضطراب گرفتم در حد نابودی ولی همیشه موقع ترس و اضطراب ب تو فکر میکنم..به امید دادن هات..خیلی ناراحتم ازینکه چرا بیشتر قدرتو ندونستم..کاش میشد زمان رو به عقب برگردوند کاش میشد تو زمان سفر کرد..دنیا جای خیلی کوچیکیه واسه من که هرجارو نگاه میکنم تویی...خیلی دوستت دارم


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
سردرگمی
دو شنبه 14 تير 1400 ساعت 23:24 | بازدید : 567 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

سلام...گاهی وقتا میبینمت..بدون اینکه تو منو ببینی..خیلی درگیر کار شدی  انگار از همه دنیا بی خبری..

همیشه تو فکرمی و هرکاری میکنم از فکرم بیرون نمیای...یادته همیشه بهت میگفتم یه روز میرسه که دیگه فراموشم میکنی و من تا همیشه بار این

عشق رو میکشم؟؟؟الانم اون روزه...تو نیستی ولی خاطراتت هست..تو خیلی واسم با ارزشی...

من هیچکسو جایگزین تو نمیکنم..حتی خاطرات تورو با کسی عوض نمیکنم...

میدونم هیچکس نمیتونه مثل تو باشه...خیلی دوستت دارم.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اخرین سال قرن
سه شنبه 26 اسفند 1399 ساعت 19:50 | بازدید : 764 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

سلام ،نزدیک یکسال بود وارد نشده بودم نکه به یادت نباشم تو همش تو فکر منی خودتم اینو حس کردی،راستش فراموش کردنت غیر ممکنه..چند روز دیگه وارد یه قرن جدید میشیم ..۸ سال گذشته برای خیلی سخت گذشت و هنوزم میگذره..شاید یه روز وقتی از سرکار میای و روزی که بیکاری یه سر به وبلاگ بزنی و اینارو بخونی..همه اون زندگی تو آرزو های خودمون بود ...و من حسرت به دل موندم..و نمیتونم بگذرم ازت.میدونم یه روز باز شرایط عوض میشه و باز میبینمت..الان وقتش نیس ولی زمان خیلی چیزا رو عوض میکنه..قلب من برای همیشه مال توئه.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ماه رمضون
دو شنبه 8 ارديبهشت 1399 ساعت 1:21 | بازدید : 812 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

سلام ،باز ماه رمضون اومد و دلتنگی های منم تازه تر شد!میدونی ما توی ماه رمضون بود که همو پیدا کردیم،۷ سال گذشت...خیلی تغییر کردم اما هنوزم قلبم برای تو میزنه..کارم شده یواشکی از دور بهت نگاه کردن!

باورت میشه یه بار ۶ ساعت منتظر بودم تا از خونه بیای بیرون ببینمت؟

ولی به شوق دیدن تو ۶۰ سالم میتونم وایسم..

خیلی دلم برات تنگ شده..میددنی من الان نمیتونم چیزی بگم یا کاری کتم اما مطمئنم مطمئیینمممم یه روز میرسه باز کنارمی...من به هدفم ایمان دارم،میدونم هرچقدرم طولانی بشه باز تو میای


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سال ۹۹
جمعه 15 فروردين 1399 ساعت 21:54 | بازدید : 746 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

اوایل دهه ۹۰ باهم آشنا شدیم...سال ۹۲ و امسال اخرین سال از دهه نوده..میدونم با خودت چه فکری میکنی..حتما با خودت میگی این پسره هپ بعد یه مدت بیخیال میشه ...ولی الان ۷ سال میگذره و من هنوزم بیشتر از قبل دوستت دارم..میدونی عشق مثل خون تو بدنه..جریان داره ولی همون خونه..میدونم احتمال اینکه ی روز بخونیشون خیلی کمه ولی به امید خوندنت مینویسم..اگه ۳۰ سال بعد اینا رو خوندی و خاستی منو ببینی باز میتونی ازم سراغ بگیری...من منتظرتم تا همیشه..بهت ثابت میکنم عشقم دروغ نیست..تا اخرین روز عمرم چشم براهتم..خیلی داره طولانی میشه زود بیا


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
حس نابود کننده
شنبه 26 بهمن 1398 ساعت 15:11 | بازدید : 725 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

سلام عشقم..امیدوارم حالت خوب باشه...وقتی باهم اشنا شدیم من ۱۵ سالم بود و تو ۱۴ سال...الان تو ۲۰ سالته و من ۲۱ سال...۶ سال پیش اتفاقاتی تو زندگیم افتاد که تا اخر عمر منو تحت تاثیر خودش قرار میده..از اینکه اومدی تو زندگیم پشیمون نیستم...ازینکه با رفتنت زندگیم نابود شد پشیمون نیستم..یه لحظه با تو بودن می ارزه به تمام سال های عمر من...همه چیز من تویی هرچند که نیستی...سال ها پشت هم میگذره و من منتظر اون روزم که تو برگردی...بهمن هم داره تموم میشه...سال ها پشت هم میان و میرن ولی من تورو هیچوقت فراموش نمیکنم.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
امشب
جمعه 29 آذر 1398 ساعت 23:11 | بازدید : 1168 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

امشب کم توقع شده ام...آرزویی ندارم جز تو...

 

Image result for ‫عکس قلب کیفیت بالا‬‎


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
لبخند
دو شنبه 11 شهريور 1398 ساعت 1:3 | بازدید : 1159 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

کاش میتوانستم دوباره لبخندت را بیینم!

این تنها ارزوی زندگی من است..

دیدن دوباره تو

انتظارت را میکشم

تا زمانی ک مرا در قبر بگذارند

و استخان هایم با خاک یکسان شود!

Image result for ‫عکس انتظار‬‎

 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
دلتنگی!
شنبه 13 بهمن 1397 ساعت 19:33 | بازدید : 1145 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

 

 

دلمان که میگیرد...

تاوان لحظه هاییست که دل میبندیم..


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
حرف دل
پنج شنبه 15 شهريور 1397 ساعت 22:31 | بازدید : 1118 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

کاش بودی تا ی حرفایی رو بهت میزدم..یه چیزایی همیشه تو دلم موند.

 

هرجا میرم حس میکنم یه چیزی کم دارم...حرفای دلمو نمیتونم تو کلمات پیاده کنم

نمیدونم کجایی و چیکار میکنی...ولی من هر لحظه منتظرتم...هنوز تا برام پیام میاد با نیت اینکه تو باشی بازش میکنم...با همه اینا من دست نمیکشم جا نمیزنم تا اخرین نفس پای این عشق میمونم


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
بی هودگی
یک شنبه 27 خرداد 1397 ساعت 22:55 | بازدید : 1135 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

در زندگی ام بی هودگی موج میزند.......


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
خرداد ماه
پنج شنبه 3 خرداد 1397 ساعت 14:13 | بازدید : 425 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

خرداد ماه ماه قشنگیه...من خیلی دوستش دارم..ماه رمضون هم همینطور..تو این ماه بهترین اتفاق عمرم رقم خورد...کاش بودی دلم خیلی هواتو کرده..میدونم این روزا میگذره و میدونم یه روزی بالاخره همه این دلتنگیا تموم میشه و من تا اون موقع منتظرتم 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دلتنگی
جمعه 28 ارديبهشت 1397 ساعت 19:12 | بازدید : 1063 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

خیلی وقته نیستی...

اگه بدونی دلم چقدر برات تنگ شده..الان ماه رمضون شده.باز یاد سال اول آشناییمون افتادم..چهارده تیر نود و دو..بهترین روز زندگیم...

دوریت خیلی آزارم میده تنها کاری که میتونم انجام بدم انتظاره..

شاید  هیچوقت نیای اما مطمئن باش من همیشه منتظر یک روز خوبم..چه اتفاقی بهتر

از اومدن تو میتونه برام باشه؟

زود برگرد یکی اینجا منتظره....97/2/28


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خاطرات
جمعه 27 بهمن 1396 ساعت 20:11 | بازدید : 1082 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

با یک نگاه عاشق میشود و هر آنچه که بین ما گذشت برایش خاطره شد ..همیشه میگفت دوستت دارم..آنقدر گفت تا در قلبم تثبیت شد..عشقش مانند آتش وجودم را فرا گرفت..من در این دنیا فقط اورا داشتم.. به دنبال راهی بود تا تنهایی هایش را پر کند من هم دنبال سرنوشتم..نمیدانم تقدیر خدا چیست ..ولی یک چیز را میدانم..با وجود اینکه خیلی از من دور است و من هم در افکار او گم هستم باز یک روز خواهد رسید که برگردد..تا آن روز او در قلب من باقی خواهد ماند..اشک های زیادی ریختم که هیچکدام مرهم درد هایم نشد..عادت به لبخند اجباری داشتم.از درون میسوختم اما کاری جز نگاه از من برنمیآید..میدانم یک روز خواهد رسید که این هارا بخوانی..میدانم دوباره میفهمی من هم وجود دارم..میدانم در کنار دیگری هستی اما یک روز دوباره درکنار هم قرار خواهیم گرفت.همیشه چشم انتظار تو ح.ب 96/11/27 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
الزایمر
چهار شنبه 29 شهريور 1396 ساعت 19:16 | بازدید : 1102 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

الزایمر درد نیست درمانه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آخه چرا...
جمعه 15 بهمن 1395 ساعت 12:55 | بازدید : 959 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

ضربه خوردیم وشکستیم ونگفتیم چرا

مادهان از گله بستیم ونگفتیم چرا

جای " بنشین" و "بفرما" بتمرگی گفتند

ماشنیدیم و نشستیم و نگفتیم چرا

"تو" نگفتیم و "شمایی" نشنیدیم هنوز

ساده مثل کف دستیم و نگفتیم چرا

دل سپردیم به آن "دال" سر دشمن و دوست

دشمن و دوست پرستیم و نگفتیم چرا

چه چراها که شنیدیم و ندانیم چرا

ماهمین بوده و هستیم ونگفتیم چرا


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
هنوزم
جمعه 15 بهمن 1395 ساعت 12:52 | بازدید : 1285 | نوشته ‌شده به دست H | ( نظرات )

هنوزم صدقه هایم به نیت سلامتی ات است......

 

 

هی معشوقه ی من سلامتی؟

 

 


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد